رهبر انقلاب با فرماندهان سپاه پاسداران دیدار داشتند. در این دیدار، ایشان به موضوعات مختلفی اشاره کردند که یکی از مهمترین آنها، بحثیست که در چهارچوب تاکتیکهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران میتوان به بررسی آن نشست و آن، "نرمش قهرمانانه" در دیپلماسیست.
اینکه میگوییم مقولهی فوق در قالب تاکتیک سیاست خارجی قابل بررسیست به خاطر آن است که بین اهداف اساسی و روشهای رسیدن به اهداف کلان در امور سیاست خارجه تفاوت وجود دارد. نرمش قهرمانانه هم همانطور که از نامش پیدا و در ذاتش نهفته است، قرار است به ما کمک کند تا در صورت مهیا شدن فضا و از طریق آن، به اهداف کلان سیاست خارجی که در قانون اساسی مندرج است دست یابیم.
البته شاید خارج از لطف نباشد که به این نکته نیز اشاره کنیم برای برخی، "نرمش" نه "نرمش قهرمانانه" یک روش همیشگی که بماند، یک هدف راهبردیست تا از طریق آن به سایر اهداف سیاسی خود برسند. برخی که در کشور خود ما نیز حضور دارند و سیاست خارجی منفعلانهی آنها از یادمان نرفته. اما چیزی که باعث میشود ما این کلام رهبری را یک مقولهی روشی بدانیم، اشارهایست که خود ایشان فرمودهاند:
«با مسئلهای که سالهای پیش نرمش قهرمانانه خواندم موافقم چرا که این حرکت در مواقعی بسیار خوب و لازم است، اما با پایبندی به یک شرط اصلی» همین وابسته شدن انجام نرمش قهرمانانه به یک مقولهی دیگر، به خوبی نشاندهندهی جایگاه آن بوده و بهانه را از دست افرادی که فکر میکنند در اهداف کلان سیاست خارجی جمهوری اسلامی تحولی پیش آمده، میگیرد.
اما آن شرط اصلی چیست؟ و در چه شرایطی استفاده از تاکتیک نرمش قهرمانانه مجاز میشود؟ «درک ماهیت طرف مقابل و فهم صحیح هدفگذاری او، شرط اصلی استفاده از تاکتیک نرمش قهرمانانه است.» (رهبر انقلاب 26/6/92)به عبارت دیگر، وقتی مجریان سیاست خارجی مجاز به بهرهگیری از این روش هستند که اولا بدانند در موضوع مورد مذاکره، با چه کشور یا کشورهایی روبهرو هستند (یعنی شناخت کامل از تاریخ و سیاست جاری آن داشته باشند) و ثانیا کشف کنند که هدف پنهان و غایی این کشورها در موضوع مورد مذاکره چیست؟ حال، اگر چنین شناختی حاصل شد و این حقیقت به دست آمد که طرفهای مذاکره دنبال اعمال ظلم نیستند، میتوان از این تاکتیک بهره برد.
مسلما اگر در یک مذاکرهای چنین شناختی حاصل نشد (که البته عذر بدتر از گناه است، چون این سوال مطرح میشود که مجری سیاست خارجی چرا باید آنقدر ضعیف باشد که نتواند طرف مذاکره را کشف نکند) و یا حاصل شد و نتیجهاش این بود که نشانه گذاری طرف مذاکره بر اهدافیست که تحقق آن یکسری الزامات ظالمانه به همراه دارد، بهرهگیری از تاکتیک نرمش قهرمانانه جایی برای اجرا ندارد.
اما اگر بخواهیم تحلیلی در این خصوص داشته باشیم که چرا رهبر انقلاب در این مقطع زمانی چنین موضوعی را مطرح میکنند، پر بیراه نیست که پای دولت جدید و سیاست خارجی آنرا به وسط بکشیم. زیرا همانطور که مستحضرید دولت جدید دنبال رویکرد اعتدالی در سیاست خارجی بوده و بنا را بر این گذاشته تا با همهی کشورهای دنیا باب مذاکره را باز کند. نگرانی که در اینجا وجود داشت این بود که چگونه باید بین این رویکرد دولت جدید و اهداف کلان سیاست خارجی جمهوری اسلامی که با اهداف استعمارگرانی چون امریکا در تعارض قرار میگیرد، رابطه پیدا کرد؟
حال به نظر میرسد با تدبیر رهبر انقلاب و پذیرش رویکرد دولت یازدهم در سیاست خارجی به عنوان یک تاکتیک دیپلماسی و در چهارچوب شرایط خاص، این رابطه برقرار شده و نگرانی خاصی در خصوص آن وجود نداشته باشد. اما همانطور که مقام معظم رهبری نیز بارها فرمودهاند، با توجه به سابقهای که امریکا از خود در رابطهی با ایران به جا گذاشته و رفتارهایی که تا همین امروز هم ادامه دارد، بعید به نظر میرسد سردمداران این کشور بتواند فضایی ایجاد کنند که در آن، ایران با تاکتیک نرمش قهرمانانه به مذاکرات ورود کند. اینجاست که باید دولت مردان ما عزت جمهوری اسلامی و ملت شهیدپرور آنرا حفظ کرده و بدون هرگونه اصالتبخشی به رابطه با امریکا، بر سر اصول انقلابی سیاست خارجی جمهوری اسلامی پابرجا و مقاوم بایستد، انشالله.